رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
آسمان شاهد باشد که در زیر سقف بلند تو
یک تنه با انبوهی کثیر از تانکها و زره پوش ها و سربازان کفر
روبرو شدم، لحظه ای تردید به دل راه ندادم
ذره ای از فعالیت شدید دست برندا شتم مثل ماهی
در حال سرخ شدن از نقطه ای به نقطه دیگر می غلطیدم
و رگبار گلوله در اطراف من می بارید و من نیز به چهار طرف
تیراندازی می کردم، و سربازان کفر را بر خاک می ریختم.
ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاک های پاک تو
گلی گلگون بوجود آورده بود، و من ابا نداشتم که تا آخرین
قطره خون، خود را تسلیم کنم.
احساس می کردم که عاشوراست و در حضور حسین(ع) می جنگم
و او چابکی و زبردستی مرا تحسین می کند، و تپش بی پایان من
و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد
او می داند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم...
دنیا را سه طلاقه خواهم نمود، همه دردها و شکنجه ها و زخم زبان ها را خواهم پذیرفت
نظرات شما عزیزان: